.:. بید قرمز .:.

می نویسم تا فراموش نکنم، که بوده ام.

.:. بید قرمز .:.

می نویسم تا فراموش نکنم، که بوده ام.

ماه مهر...

چرا این روزها پای دل هر کی می شینم دلتنگه، اونم دلتنگ گذشته، چرا خیلی هامون تو خاطرات گذشته سیر می کنیم و خیلی وقتهاش توی خاطرات قشنگه مدرسه، و دوست داریم که تو همون زمان می موندیم، البته اگه همون موقع ها از ما نظر خواهی می کردن خیلی هامون می گفتیم که دوست داریم زودتر بزرگ شیم، سنمون رو یک سال می ذاشتیم روشو می گفتیم! به این فکر نمی کردیم که اگه تو دنیای بچگیمون یه مشکل اونم از نوع درس ونمره اس، تو دنیای بزرگترها هزار و یه مشکل هست که همون درس و نمره کوچکترینشونه!

 

 یه مِهره دیگه داره از راه می رسه و یه بار دیگه همه خاطرات قشنگه مدرسه داره مرور می شه و حس دلتنگی اون روزها هنوزم هست. یه چیزی رو دلم سنگینی می کنه یه حس غریب یه حس پشیمونی از عجله برای بزرگ شدن! ولی چه فایده دیگه پشیمونی سودی نداره. ولی یه نکته که هست اینه که هنوزم با شعر " باز آمد بوی ماه مدرسه..." کلی هوایی می شم!

نظرات 6 + ارسال نظر
پرسه یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:51 http://www.parsetoopastoo.blogfa.com/

خاطرات قشنگ مدرسه! ... حالام خاطرات قشنگ دانشگاه ... نمیدونم این لامصب چی داره که با اینکه دو روز که میری روده ات میاد تو حلقت، اما باز شروعشو دوست داری!!!
موفق باشی امسال مثل هر سال / ایشاللا مشکلات حل میشه امسال! بوس بوس :)

سلام... یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:22 http://sarneveshtman.blogfa.com

میان تکرار روزها گاهی خود را بزرگ میکنیم..گاهی خود را کوچک....
ما زمان کوچک و بزرگ را نمیشناسد هر دو را با قطار ثانیه ها میبرد......
با مطلبی به روزم.....

پرسه یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 13:33

راستی ... اون دون دونیا چیه دور اسمای ما تو لینکات! ... من خیلی دوست میدارم که دور اسمم دون دونه!!! ... بوس :)

پرسه جون تو وقتی به روز می کنی و پینگ می کنی تو وبلاگ من دور اسمت به قول خودت دون دونی میشه. چون من با بلاگ رولینگ به وبلاگ ها لینک دادم. تو ام می تونی این کارو بکنی.

باید رفت یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 14:19 http://www.samaeinia.blogfa.com

من می خوام برگردم به کودکی !!
می خواستم ! می خواستم اما مقدورم نشد
باید مقدورم بشه
آه !
خنده های بی دلیل
گریه های بی دلیل
خیره گی ها ، خیره گی ها ، خیره گی
خیره گی ها و سکوت
خیره گی و افق سرخ غروب
خیره گی و علف ترد بهار
خیره گی و شبح کوه و درختان در شب
خیره گی و چرخش گردن جغد
خیره گی و بازی ستاره ها
خنده بر جنگ بز و گیوه ی پهن مادر
گریه بر هجرت یک گربه از امروز به قرنی دیگر
خنده بر عرعر خر .
من،
من باید برگردم ،
تا تو قبرستون ده ، غش عش ریسه برم
به سگ از شدت ذوق ، سنگ کوچیک بزنم
توی باغ خودمون انار دزدی بخورم
وقتی که هوای حلوا کردم با خدا حرف بزنم
آخه !
تنها من می دونم شونه چوبی خواهرم کجا افتاده .
آخه !
تنها من می دونم شونه چوبی خواهرم کجا افتاده .
کلید کهنه صندوق عجایت ، لای دستمال چه نوع پیر زنی پنهونه
راز خاموشی فانوس کجاست
گناه پای شل گاو سیاه گردن کیست
چه گلی را اگه پرپر بکنی شیر بزت می خشکه .
من باید برگردم تا به مادرم بگم ، من بودم اون شب ،
شیربرنج سحریتو خوردم
تا به بابام بگم ، باشه باشه ، نمی خواد کولم کنی !
گندوما را تو ببر ، من به دنبالت می آم
قول می دم که نشینم خونه بسازم با ریگ
دنبال مارمولکا ، نرم تا آن ور کوه !
من می خوام برگردم به کودکی !!

میلاد یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 21:24 http://machoopicho.blogfa.com

سلام.ممنون که سر زدی.حالا سحری و افطارش به کنار.تو این شهر خراب شده از ساعت ۱۲ ظهر به بعد دیگه نمیشه بیرون موند.باید بیای خونه.کللتو بگیری زیر شیر آب.بعدم بری زیر باد کولر و بخوابی تا افطار که یه موقع احساس تشنگی نکنی.
چاردهمم خوبه.توصیه میشود حتما همین کار را انجام بدهید...

پرسه یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 21:49

مرسی که توضیح دادی ... جالبه ها!
منم به جون خودم اصلا برا اول مهر نرفته بودم که! کلا تابستون همیشه سر میزنم اونجا ... من که از خدامه ۱۴ برم! :)
(شهر خراب شده!!! ...wowwwwww!!!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد