ببینین من و هم سن های من با چی درس خوندیم، بچه های این دوره زمونه با چی درس می خونن!
هوس کردم برم کلاس اول!
تا حالا کسی رو دیده بودین که از قحطی در اومده باشه؟! خوب اگه ندیدین پس الان منو یه ادم از قحطی در اومده تصور کنین! از قحطی اینترنت خوب! الان که اومدم خونه و نشستم پشت سیستم و دارم با ای- دی- اس- ال کار می کنم طوری حول برم داشته که نمی دونم اول چی کار کنم! مُردم از دست این اینترنت ذغالی فومن! میل باکس وا نمی کرد! سایت بلاگ اسکای که کلاْ قاطی بود اونجا! ولی وقتی از خواهرم سراغ می گرفتم می گفت نه، من بدون مشکل وارد می شم. نه پست جدید می تونستم بذارم، نه می تونستم کامنت تایید کنم. فقط این اخری تونستم چند تا کامنت بذارم. خواهرم برام کامنت های پست قبلی رو تایید کرد. فکر کن یکی مثه من که معتاد اینترنت باشه چی بهش می گذره این وضعیت فجیع!
درباره عکسی که تو پست قبلی گذاشتم، دیدم خیلی نامردیه که اگه نگم عکس رو خواهرم گرفته! البته سوژه رو من دیدم و پیشنهاد عکاسی از این سوژه رو دادم ولی چون بنده پشت رل بودم و نمی تونستم تو اون لحظه عکس بگیرم خواهرم گرفت و واقعا هم کاری سختی بود چون هر دو تا ماشین(ماشین خودمون و همین وانت که مشاهده می کنین) در حال حرکت بودن.