.:. بید قرمز .:.

می نویسم تا فراموش نکنم، که بوده ام.

.:. بید قرمز .:.

می نویسم تا فراموش نکنم، که بوده ام.

بازگشت

مدتهاست که از دوره وبلاگ نویسی من گذشته. به نظرم هر چیزی دوره ای داره. ولی علی رغم همه این ها امروز عجیب احساس نیاز کردم برای نوشتنِ، برای خونده شدن، برای درد دل کردن. هیچ وقت فضای این وبلاگ و حال و هوای اون روزهایی که اینجا می نوشتم تا تخلیه روحی بشم، تا اروم بشم رو یادم نمی ره. روزهایی که تو اینجا نوشتن و خوندن وبلاگ های دوستان قشنگترین لحظات زندگیم بود، لحظاتی که خودم رو می دادم به دست فراموشی تا از اکنونم فاصله بگیرم. امروزم یه همچین حسی دارم. حس اینکه باید بنویسم تا راحت شم، تا اروم شم. خودم فکر می کنم که اینجا همیشه یه محلی بوده برای غر زدنم، ولی بالاخره هر کسی باید به نحوی به ارامش برسه منم این راه رو انتخاب کردم. مادر بهم گفتن که ادم مریض باید صبر و استقامت داشته باشه. هر وقت که کم می یارم یاد این جمله میفتم و سعی می کنم که قوی باشم و نذارم نگرانی و استرس منو بهم بریزه. من مثل همیشه که تونستم این دفعه هم می تونم. توکلم به خداست و از شفای کامل بابا رو از خودش می خوام. خدایا می دونم که هیچ وقت تنهام نمی ذاری.

نظرات 3 + ارسال نظر
بولوت شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 17:10

سلام.
امیدوارم حال بابات زود زود خوب بشه.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:53 http://abajikhanum.blogsky.com/

درد مشترک

آباجی خانوم سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:54 http://abajikhanum.blogsky.com/

درد مشترک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد