همیشه از ۶ ماه دوم سال بدم می یومده و میاد. چون با کوتاه شدن روزها و ابری شدن هوا و اون بادهای پاییزی، دلم می گیره. افسردگی می یاد سراغم. و امسال هم که از شر فومن خلاص شدم ولی این هوا منو یاد اون شهر می ندازه. یاد دلتنگیهام. یاد شبهای بلند زمستونی که تنها کاری که می تونستیم انجام بدیم برای سرگرم شدن، به ناچار ورق زدن کانالهای تلوزیون بود!! یا اگرم که امتحان داشتیم، درس خوندن باعث می شد که زمان بگذره و چیزی از غربت نفهمم. و گاهی دور هم جمع شدن با بچه های دیگه که مثل ما خونه دانشجویی داشتن و هر از گاهی قدم زدن تو همون چهار تا خیابون شهر یا رفتن به رشت. ولی حالا نمی دونم دیگه چمه؟! حالا که دیگه نه فومنی در کاره و نه غربتی، حالا که تو شهر خودمم، تو خونه خودمون، و بعضی روزها در کنار علی، دیگه نمی دونم چرا برگشتم به اون حس و حال آشنای بد قدیمی!
منهم متنفر از ۶ ماه دوم سال. اتفاقا سه چهار هفته پیش یه پست دربارش نوشتم.
فومن درس خوندی؟
بله.
من اون پستتون رو قبلا خوندم.
مگه کانالای تلویزیون رو هم ورق می زنن ؟؟
بله بعضی وقتها هم ورق می زنن!!
با سلام لطفا سرویس وبلاگ نویسی ما را نیز به لیست خود اضافه نمایید با تشکر مدیریت بلاگــــــدون
http://blogdoon.com
من بر خلاف شما
عاشق بارونم
و قدم زدن زیر بارون تا جایی که خیس خیس بشم شایدم تب کنم و بیوفتم توی خونه
ولی از قدم زدن زیر بارون نمیگذرم
امیدوارم همیشه سالم
شاد
و سبز باشید
سلام
با بهترین پست زندگیم بروز شدم
منتظر حضورت هستم
به امید دیدار
اه...گند بزنن به این هوای مزخرف!!!!
من برعکس...
پائیزو خیلی دوست دارم...یه جورائی آرامش میگیرم.
سلام دوست عزیز خوبی؟
وبلاگم به روز شد
منتظر حضورت هستم. خوشحال میشم تبادل لینک کنیم(من با اسم من و یار وفادارم)
شاد باشی
سلام،
مرسی که پیشم اومدی.
اسم وبلاگ جدیدتو بذار متروکه به اضافه ی عنکبوت ها.
وبلاگت جالبه ولی برای من اومدن پاییز یه جور اتفاق عجیب چیزی که تو سرمه هیچ هیچ هیچ
سلام دوست عزیز خوبی؟
من و یار وفادارم به روز شد
منتظر حضور و نظرات گرمت هستم
منم زیاد خوشم نمیاد
این روزهام بعضی وقتا با اینکه در کنار امیر حس خوب و شیرین دارم اما دلم میخواد برگردم به تابستان های کودکی /...
بروز کردم
بیا عزیزم منتظرتم