امروز متولد شده ام. امروز چشمم به جمال این دنیا روشن شده! امروز اومدم تا همه زیباییها و به همراهش سختیهای این دنیا رو ببینم، لذت ببرم، تحمل کنم و به دوش بکشم. 28 سال ایا کمه یا زیاد؟ احساس مانوسی با این عدد ندارم هنوز برام راحت نیست که بگویم بیست و هشت سالمه. در عین حال امروزم به یک نگرانی همراه با امید برای اینده گره خورده. می دونم و ایمان دارم که همه چیز به خیر می گذره و روشنی در پیش روی ما هستش. دوستان گلم بابام دو روز دیگه عمل دارن برای سلامتی بابا دعا کنید.
یه زمانی که "دوست" داشتیم و می خواستیم باهاش بیرون بریم اجازه نداشتیم! حالا که از این اجازه ها خبری نیست دیگه دوستی دوروبرمون نیست!
این روزها خیلی احتیاج دارم به یه دوست، دوستی که باهاش راحت باشم و بتونم حرف بزنم. درد و دل کنم تا شاید اما دریغ از یه دوست. دوستای قدیمی که خیلی بی معرفتن. می گن دوست هم دوست قدیمی. اما من که مدت هاست خیری ازشون ندیدم! (البته منظورو دوستای حقیقی هستن و نه مجازی)