-
معضل تکنولوژی
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1385 10:16
سالروز فتح خرمشهر بر همه ایرانیان مبارک. فکر کن، هر روز تا لنگ ظهر می خوابی، بعد هلک هلک پا می شی ببینی کارهای اون روز چیه که ردیفش کنی. حالا امروز قرار باشه صبح ساعت 4:45 بنا به اقتضای همان کارهای هر روزی از خواب بیدارشی. شب هم ساعت 12:15 خوابیده باشی، اون وقت ساعت 1 نصفه شب با صدای ویق ویقه یه چیزی از خواب بیدارشی،...
-
کمک
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 09:10
من دفترچه کاردانی به کارشناسی دانشگاه سراسری رو گرفتم. اون قسمتی که نام و کد محل تحصیل (فوق دیپلمو گرفتیم) رو می خواد اصلاْ کد دانشگاه های آزادو نداره!! اگه کسی می دونه باید اینجا چی بنویسیم به منم بگه. ممنون می شم.
-
تولد
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1385 07:43
امروز تولدمه. ۲۲ بهار رو پشت سر گذاشتم. اما این تولد مثه تولد سالهای قبل نیست. تولد امسال برای من یه تولد متفاوته، یه تولد دوباره! من امسال منتظر خیلی چیزهای خوبم، و برای رسیدن بهش نهایت تلاشمو می کنم. یا علی مدد...
-
گواهینامه
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1385 09:29
بعد از چهار ماه و اندی که بابا برای تمدید گواهینامشون اقدام کرده بودن، هنوز گواهینامه نیومده بود، در صورتی که مال مامانم قبل از عید اومد! یه بار بعد از عید رفتم دفتر خدمات ارتباطات گفتن دیر نشده می یاد!! ولی دیگه داشتیم شک می کردیم. گفتیم حتماً یه بلایی سر این گواهینامه اومده. گفتیم شاید پست آورده ما نبودیم. به همین...
-
کنکور
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1385 18:15
امروز جلسه توجیهی بود برای کلاس کنکوری که ثبت نام کردم.اول اینکه خیلی خوابم می یومد مونده بودم چه طوری ۲ ساعتو تحمل کنم!!بعدش اینکه من برای کنکور( البته بگم که این کنکور، کنکور کاردانی به کارشناسیه، و بنده عملاً همه اضطرابهای کنکورو ۲ سال پیش تجربه کردم!) اصلا اضطراب نداشتم( کما فی سابق، ۲ ساله پیشو می گم). تا رفتیم...
-
حرف دل همه دختران و زنان ایرانی
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1385 13:01
داشتم وبلاگ یکی از دوستای قدیمی رو می خوندم خیلی تحت تاثیر این پستش قرار گرفتم. آقای پرزیدنت ، من انرژی هسته ای نمی خوام ، اگه میگی این حق مسلم منه ، من از این حق خودم میگذرم که خیلی از حقوق مسلم ما پایمال شده . آقای پرزیدنت ، من امنیت می خوام ، من آرامش می خوام . چرا باید همسر من وقتی از خونه میره بیرون با چشم گریون...
-
عیدتون مبارک
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 21:39
اول از همه میلاد با سعادت حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق (ع) را به هما شما خوبان تبریک می گم. بدش هم اینکه بالاخره قرعه کشی سیم کارت ها انجام شد و اولویت بنده به فروردین ۸۶ انجامید!! شانسو حال می کنین . نکتش اینجاس که از رو هم نمی رم! اخه مبایل بابام همیشه دستمه. این بابامن که باید ناراحت بشن از این موضوع!! بعدشم...
-
بالاخره مدرکو گرفتم بعد از ۳ ترم فارغ التحصیلی!!
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1385 12:38
یادش بخیر. چه روزهای قشنگی بود دانشگاه. همش گذشت. دیروز دیگه رفتم که مدرک مبارکو بگیرم و با اجازتون بذارم لبه کوزه آبشو بخورم! می دونم که تو دوران تحصیلم کم کاری کردم، یعنی اون جوری که باید مطالعات غیر درسی داشته باشم نداشتم. البته در حد دانشگاه جز دانشجوهای نسبتاً خوب بودم ولی خوب بازم کوتاهی کردم. نمی خوام برای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1385 08:41
9 روز از فروردین گذشت. از دوم تا هفتم که مسافرت بودم، رفته بودم بندرعباس. هوای خیلی خوبی داشت. من دریای جنوب رو خیلی دوست دارم، بهم آرامش میده. خلاصه در کل بگم که سفر خوبی بود. حالا دیگه با کلی انرژی اومدم که تلاش کنم برای رسیدن به هدفهایی که دارم با توکل به خدا. برای امسال خیلی برنامه دارم. امیدوارم که این سال، سال...
-
عیدتون مبارک
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 13:38
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال سال نو را به همه هموطنان عزیزم تبریک عرض می کنم.
-
جمع بندی آخر سال
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 14:57
چند روز بیشتر تا اخر سال 84 نمونده. چه قدر خوبه که این روزها یه جمع بندی بکنیم ببینیم که تو این سالی که گذشت چی کاره بودیم؟ چه قدر به اون چیزهایی که می خواستیم رسیدیم؟ چه قدر سستی کردیم؟ و در عین حال برنامه ای رو که برای سال جدید داریم مرور کنیم. چه قدر خوبه که همه برنامه هامون رو به صورت مکتوب در بیاریم، روی یه کاغذ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 اسفندماه سال 1384 08:09
حضرت علی(ع) مفرماید: " من عاشق زندگیم و بیزار از دنیا!!" از ایشان پرسیدند:" مگر بین زندگی و دنیا چه فرقی است؟" فرمود:" دنیا حرکت بر بستر خور و خواب و خشم و شهوت است و زندگی در چشم کودک یتیمی است که از پس پرده ی شوق به انسان می نگرد."
-
یادش بخیر
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 21:18
دوران بچگیم هم برای خودش عالمی داشت ، چه روزهای قشنگی بود، تابستونهایی که با بچه ها تو کوچه بازی می کردیم، دوچرخه سواری، لی له، وسطی و ... اون موقع هایی که مامان از دستم عصبانی می شد، می گفت: چرا اینقدر می ری تو کوچه؟!! من دوست ندارم تو همش تو کوچه ای! ولی من دو در می کردم و می رفتم بازی. یادش بخیر! یادش بخیر چه قدر...
-
زمونه
شنبه 29 بهمنماه سال 1384 13:27
عجب زمونه ای بود، نزدیک ترین افراد بهش، کمر به نابودیش بسته بودن. به قول یه عزیز بین دوست زندگی نمی کرد همه دشمن بودن. امیدوار بود که شرایط اون قدر بر وفق مرادش باشه که دشمن به شاد نشه.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 08:04
خیلی به درگاه خدا دعا کرده بود. مدتها بود که اشک های چشمش همدم شبهای تنهاییش بود. بعد از اشکهایی که همدم شبهای تنهاییش بود رویاهای شبانه جایگزین اشک می شدند. گاهی اوقات سپیده دم که بیدار می شد احساس می کرد که تمام شب روحش جای دیگه ای سیر کرده بوده و پا به پای کسی تمام گذرگاههای اون جای ناشناخته به اون نشون داده شده...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 15:31
بالاخره همه اضطرابها تموم شد. امروز نتیجه های کنکورو دادن، قبول نشدم! دیگه از بلاتکلیفی راحت شدم. حالا دیگه می دونم که باید چی کار کنم.
-
اضطراب
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1384 14:04
سلام اصلاً حالم خوب نیست. دارم می میرم از اضطراب!! قراره نتیجه های کنکور کاردانی به کارشناسی بیاد. یه عده می گن تهران اومده فردا هم می یاد اصفهان. خودم از این همه اضطراب تعجب می کنم! آخه من امتحانمو خیلی خوب ندادم که حالا منتظره قبولیه ۱۰۰٪ باشم. بعدش اینکه من ۲ نوع اضطراب دارم یکی + یکی - ، این اضطراب از نوع + ه. نمی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1384 09:24
تا حالا برای زنده بودنتون دنبال بهونه گشتین؟!! یا تا حالا به این نکته فکر کردین که وقتی بچه بودین زمان به زودی الان سپری نمی شد! دلم می خواست هیچ وقت بزرگ نمی شدم. دوران بچگی رو به الان ترجیه می دم. اون موقع ها کسی ازمون انتظار نداشت اما حالا... خلاصش اینه که دنیا به هیچ کس وفا نکرده! نظر شما چیه؟
-
عیدتون مبارک
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 17:19
سلام به همه دوستای گلم. عید همتون مبارک. ایشاله که همیشه به شادی باشین.
-
مرغ سحر
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 21:33
مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن ز آه شرر بار، این قفس را برشکن و زیر و زبر کن بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ نغمه آزادی نوع بشر سرا وز نفسی عرصه این خاک توده را پر شرر کن، پر شرر کن ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد ای خدا، ای فلک، ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن ای خدا، ای فلک، ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 دیماه سال 1384 13:41
هر برنامه ای از برنامه نداشتن بهتر است. برایان تریسی سعی کنیم که تو زندگی ثابت قدم باشیم. استوار نسبت به اون هدفی که داریم حرکت کنیم. ازین شاخه به اون شاخه نپریم. این طور نباشیم که هر کس هر حرفی زد به طرفش بریم و در جهت صحبت اون عمل کنیم، البته باید این نکته رو هم بدونیم که خوبه که از ایده های جدید و خوب هم به جای...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 14:24
مهم نیست که از کجا می آیید مهم این است که به کجا می روید. برگرفته از کتاب هدف نوشته برایان تریسی ما آدما هر ازگاهی بنزینمون تموم می شه. گاهی اوقات خودمون متوجه نمی شیم که احتیاج به تجدید سوختگیری داریم برای همینه که به جاده خاکی می ریم!! خوبه که هر چند وقت یه بار باک بنزینمون رو چک کنیم که یه دفه با تموم شدنش غافلگیر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 دیماه سال 1384 18:44
شکسپیر میگه: اگه یه کرم درسته وسط سیبی که داشتی می خوردی دیدی، ناراحت نشو، اون وقتی ناراحت بشو که یه کرم نصفه وسطش ببینی! باید سعی کنیم تو زندگیمون همیشه بدتر از اونی که به سرمون اومده رو ببینیم و همیشه شاکر باشیم.
-
شب یلدا
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1384 13:58
سلام شب یلدا مبارک. امیدوارم که به همتون خوش بگذره.
-
پیریم یا جوون!
یکشنبه 27 آذرماه سال 1384 12:13
گاهی اوقات فکر می کنم که منه جوون از یه پیر زن یا پیر مرد 70 ،80 ساله پیر ترم!! شما چی؟ تا حالا تو اوج جوونیه تن، احساس پیری روح کردین؟ فکر می کنین دلیلش چیه؟ تا حالا فکر کردین که چه قدر از انرژی جوونیتون استفاده می کنین؟ من فکر می کنم بیکاری بدترین عامل برای یه همچین حالتهائیه. خودمون تا حالا برای انجام کار چند قدم...
-
گناه نکرده
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1384 06:55
نفسش دیگه بالا نمی یومد! احساس می کرد زندگی دیگه ارزش نداره. همه ارزشهای زندگی براش کم رنگ شده بودند، اون قدر کم رنگ که دیگه نمی تونست ببیندشون! خیلی سخت بود تحمل شرایط براش. شرایطی که خودش نا خواسته به وجود آورده بود و روحش هم خبر نداشت! کمرش داشت زیر بار این گناه نکرده می شکست. دیگه طاقت نداشت. با خدای خودش راز و...
-
خوشبختی
دوشنبه 21 آذرماه سال 1384 14:14
مردم به همان اندازه خوشبخت هستند که خوشبختی را در ذهن خود بیافرینند و تصمیم به نیک بختی را در ذهن بپرورانند. ابراهام لینکلن شما چقدر تو زندگیتون احساس خوشبختی می کنین؟
-
حرف از دو تا عزیزه
شنبه 19 آذرماه سال 1384 15:41
ایرج نوذری یه حرف خیلی قشنگی زد. گفت: مادر روح و روان آدمه و پدر پشت (حامی) آدم. خدا بیامرزه منوچهره نوذری رو. خدا رحمتش کنه. خوب حالا بیاین سر وقت خودمون، چقدر قدر مامان و باباهامونو داریم؟! چقدر بهشون احترام می ذاریم؟! روزی چند بار دلشون رو می شکنیم؟! روزی چند بار بهشون بی احترامی می کنیم؟! بهتره که یه کم به خودمون...
-
آغاز
جمعه 18 آذرماه سال 1384 20:12
به نام حضرت دوست که هر چه به ما رسد از سر عنایت اوست. سلام. مدتها بود که می خواستم یه وبلاگ جدید بسازم ولی وقتی فکر می کردم که باید توش بنویسم از خیرش می گذشتم! چون احساس می کردم قدرت نوشتنم رو از دست دادم. البته نمی گم که قبلاً خوب می نوشتم ولی هنر اینو داشتم که قلمو تو دستم بگیرم... سرتونو درد نیارم بالاخره اومدم...