-
توهین و پنهان شدن!
سهشنبه 25 مهرماه سال 1385 13:52
امروز داشتم وبگردی می کردم که به این مطلب رسیدم. با نوشته های این نویسنده موافقم چرا یه عده از زنها در پشت مردها پنهان می شن. که خودم گاهی اوقات یکی از همین افراد می شم! با خوندن این مطلب روی این مسئله کلی فکر کردم که دلیل یه سری از کارهایی رو که خودم در این زمینه انجام می دم رو پیدا کنم، خیلی وقتها وقتی یه مرد برای...
-
برقا اومد!
سهشنبه 25 مهرماه سال 1385 10:52
خدا رو شکر برقا اومد! خودمونیما بدون بلاگ رولینگ هم چقده سخته! آدم سرگردونه نمیدونه کجا بره.
-
به روز نشدن!
یکشنبه 23 مهرماه سال 1385 20:16
چند روزه که وبلاگ های به روز شده مشخص نمی شه! کسی می دونه مشکل از کجاست؟ پ.ن: به قول خورشید خانوم برق وبلاگ ها رفته!
-
تفاوت گذر زمان گذشته و حال
سهشنبه 18 مهرماه سال 1385 11:53
وقتی بچه بودم گذر زمان به همون اندازه ای بود که ساعتها و روزها نشون می دادند. سه ماه تابستون به اندازه ی سه ماه بود، دیگه حتی اون اواخر شهریور تعطیلات خسته کنننده می شد و همش دلم می خواست که مدرسه ها زودتر باز شه. پونزده دقیقه زنگ تفریح حتی بیشتر از پانزده دقیقه حال می داد، طوری که ما تو زنگهای تفریح دبستان وسطی و...
-
ماه رمضون و اسمارتیز
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 23:08
نماز و روزه ی همه دوستان قبول باشه. ماه رمضون هم برای خودش حال و هوایی داره، سحر بیدار شدن با همه خواب آلودگیش، افطار با اون ربنای شجریان. این ماه هم برای خودش کلی صفا داره. خلاصه به قولی معلوم نیست که ساله دیگه کجا باشیم، این دنیا یا اون دنیا، یا اینکه توفیق روزه گرفتن داشته باشیم یا نه؟ خلاصه بیاین حال رو دریابیم....
-
عذر خواهی
شنبه 1 مهرماه سال 1385 14:34
من امروز داشتم وبلاگ زهرا رو می خوندم تازه متوجه شدم قضیه از چه قراره!! یعنی اینکه سر منشائ این افتخارات چی بوده. باور کنید که منم مثل زهرا فکر کردم، فکر کردم جنبشی چیزی اتفاق افتاده بین بلاگرها. کوروش عزیز باور کن خیلی ها هم مثله من و زهرا به احتمال زیاد از این موضوع بی خبر بودن و بی منظور پستی در راستای افتخارات...
-
ماه مهر و افتخارات من
جمعه 31 شهریورماه سال 1385 23:19
فردا اول مهره. این روز همیشه یه حال و هوای دیگه ای داره. وقتی بچه مدرسه ای ها رو می بینم که همه با لباس مرتب دارن می رن مدرسه، یاد دوران مدرسه خودم می یفتم. یادش بخیر. انگار همین دیروز بود! آغاز سال تحصیلی جدید رو به همه دانش آموزان و دانش آموزان عزیز تبریک می گم. همشاگردی سلام... یادش بخیر، چه قدر من این شعر رو دوست...
-
هشدار و کمک
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 15:05
یه نکته ای رو به دوستانی که دوربین دیجیتال دارن بگم، اینکه از خورشید عکس نگیرید، چون باعث سوختن دوربینتون می شه و خلاصه کلی خرج رو دستتون می ذاره. من یکی رو خدا خیلی رحم کرد! دوستان کسی می دونه برای اینکه از شر این تبلیغ بالای صفحه خلاص شم باید چی کار کنم و چی رو حذف کنم، اخه این تبلیغ مانع از دیده شدن اسم وبلاگم شده....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 23:45
عیدتون مبارک.
-
تردید
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1385 08:18
از آمدنم پشیمانم و از رفتن هراسان! و نتیجه این دو حس، نا امیدی و نگرانی است. اما بین این تردیدها روزنه ی کوچکی هست، باید آنرا در یابم.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 شهریورماه سال 1385 18:11
عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
-
دعا
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1385 14:05
خدایا نگذار که هیچ کدام از بنده هایت خوار شوند.
-
نفرت
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1385 21:42
دیروز داشتم از محله قدیمیمون رد می شدم. یه خانم مسنی از روبروم رد شد. به نظرم آشنا اومد. یه کم فکر کردم، فهمیدم کیه! این زن منو یاد خاطرات ده، دوازده سال پیش انداخت. اون وقتی که من حدوداً 8،9 ساله بودمو تابستونا می رفتم شیر می گرفتم. اونموقع اینطوری بود که همه زودتر می یومدن زنبیل می ذاشتن و می رفتن، وقتی که ماشین حمل...
-
کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدم.
چهارشنبه 1 شهریورماه سال 1385 20:14
بچه که بودم هیچ کس ازم توقع نداشت، توقع انجام کارهای بزرگ و سخت. تا قبل از مدرسه که هیچی، فقط بازی بود و بازی. بعدشم که دیگه شدم یه بچه مدرسه ای که سرم تو لاک خودم بود. درسمو به موقع می خوندمو کاری به کار کسی نداشتم، تو یه کلام اصلاً بچه ی شری نبودم، شر که نبودم هیچی، کلی هم مظلوم بودم. کم کم که بزرگ شدم توقع های...
-
تبریک
سهشنبه 24 مردادماه سال 1385 13:44
تبریک به مردم مسلمان لبنان، تبریک به خاطره به خاک نشاندن اسرائیل و تبریک به خاطره این همه پایداری و ایستادگی. +++++++++++++++ من شنیدم تا آخر این هفته سیم کارتهای اصفهان رو می دن، کسی چیزی می دونه؟ این خبر اصلاً صحت داره یا نه؟ +++++++++++++++ از آدمایی که همیشه خدا آه و ناله می کنن و همیشه می گن که بدشانسن بدم می...
-
پدر بزرگها و مادر بزرگها و خونه های قدیمیشون
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1385 19:45
مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها برکتن. روابطشون هم با نوه هاشون خیلی قشنگه. خونه های قدیمیشون هم همینطور. اون وقتی که سر ظهر از یه محله قدیمی رد می شی که بهش می یاد ساکنان خونه مادر بزرگ و پدر بزرگ باشن یه بوی آب گوشت خوش مزه ای می یاد که به قول پسر دائیم دیگه شکم آدم داره به ادم فحش میده!! که چرا بهش رسیدگی نمی کنیم. یه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 مردادماه سال 1385 20:02
میلاد با سعادت مولود کعبه، حضرت علی(ع) بر همه مسلمین مبارک.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 مردادماه سال 1385 00:34
امروز نفرات برتر کنکور سراسری رو اعلام کردن. نمی دونم بگم خوشبختانه یا متاسفانه، نفرات اول همه رشته ها دختر هستن. این عدم تعادل در شرکت کننده ها و صد البته در قبولیهای دختر و پسر جای نگرانی داره. خدا رحم کنه! من معتقدم تو همه چیز باید تعادل حفظ بشه. ++++++ من نمی دونم کیه می ره و وبلاگ های بچه ها رو پینگ می کنه؟! در...
-
جنگ
یکشنبه 8 مردادماه سال 1385 22:53
اضطراب، ناراحتی، بلاتکلیفی، بی خوابی، خون، نشستن در عزای از دست دادن عزیزان و زجه زدن و... اینا همش پیامدهای جنگه. جنگی که آرامش رو از ادم می گیره. ما هم خودمون این روزها رو تجربه کردیم پس خیلی خوب می فهمیم که مردم مسلمان لبنان چه می کشن. خدایا کی این جنگ و خون ریزی ها تموم می شه. تموم به معنای واقعی! تمومی که دیگه دل...
-
دندون عقل
جمعه 6 مردادماه سال 1385 22:31
کاش من می فهمیدم فلسفه دندون در اوردن تو بزرگسالی چیه؟ اخه خداجون قربونت برم حکمتت از این دندون عقل چیه که من از درکش عاجزم؟! ۴ تا دندون عقل، هر کدون ۴ تا پایه، به ازای هر پایه یه هفته درد! دیگه امونمو بریده. به قول مامانم دندون عقل در نیومده خرابه باید کشید انداخت اون ور!
-
مکه
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 07:31
یک عده بر آنند که این قسمت بود گویند گروهی که تو را همت بود ای آمده در دیار وحی نی همت و نی قسمت، این دعوت بود زمان چقدر زود می گذره، یک سال گذشت. پارسال یه همچین روزی بود که راهی سرزمین وحی شدم. وقتی که تو اوج مشکلات داشتم دست و پا می زدم، خدا 15 روز آرامش رو بهم هدیه کرد. و مهمتر اینکه در کمال نا امیدی برام دعوتنامه...
-
ممنون!!!!!!
یکشنبه 18 تیرماه سال 1385 12:14
خیلی ممنون از این همه لطف شما دوستان عزیز!! کلی شرمنده کردین منو! من نمی دونم چطوری این همه کامنت پست قبلی رو بخونم!!!! نه،خدا وکیلی کسی جواب سوال منو نمی دونست؟، که البته باورم نمی شه چون ماشالله همتون در فوتبال صاحب نظرین! یا اینکه تو این مدت کسی به این کلبه خرابه من سر نزده بود که البته تعداد بازدیدکنان از این پست...
-
آستین بلند!
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 22:58
کسی میدونه قضیه این بلوز آستین بلند که بعضی از بازیکن ها تو فوتبال می پوشن چیه؟، در صورتی که بقیه آستین کوتاه پوشیدن. مثه بکهام تو مسابقه انگلیس و پرتغال.
-
علاف کردن مردم!
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1385 22:03
من نمیدونم تو این مملکت کی می شه که ارباب رجوع رو دوره سر ندوونن، چرا اینقدر راحت وقت مردمو تلف می کنن. من دیروزصبح ساعت7:40 رفتم اداره بازرگانی وقتی وارد شدم دیدم صدای روضه می یاد بعد رفتم قسمتی که کار داشتم دیدم مسئولش نیست ولی همکارش بود بیرون از اتاق یه چند دقیقه ای صبر کردم گفتم حتماً حالا پیداش می شه که همکار...
-
بانک کشاورزی
شنبه 3 تیرماه سال 1385 13:31
آقا جان نظم و انظباط و شماره و نوبت به کمک تکنولوژی به ما نیومده!! دو روزه من علاف یه چک ام. دو روزه می رم بانک کشاورزی که مدتیه که با کلاس شده و باید قبل از مراجعه به یه سری از باجه ها نوبت بگیریم. روز پنج شنبه که رفتم برای باجه ی مهر شماره گرفتم.رو برگه که نوشته بود ۸ نفر در حال انتظار، مدت انتظار ۸ دقیقه. گفتم خوب...
-
قرمز پوشان کنار زمین در جام جهانی ۲۰۰۶!!
یکشنبه 28 خردادماه سال 1385 18:33
اگه دقت کرده باشین، حتماً متوجه شدین که در مسابقات جام جهانی یک سری افراد قرمز پوش کنار زمین بازی و دقیقاً پشت به زمین و رو به تماشاچیها ایستادن، فکر کنم اینا باید پلیس باشن برای کنترل ورزشگاه و صد البته برای کنترل تماشاچیا که دست از پا خطا نکنن. ولی خداوکیلی فکر کنین ببینین یه نفر کل یه مسابقه اونم از مسابقات جام...
-
حل شد!
یکشنبه 21 خردادماه سال 1385 10:40
بالاخره مشکلم حل شد. همین جا از silence و پرسه عزیز تشکر می کنم که خیلی بهم کمک کردن. امشب هم که فوتبال ایران و مکزیکه. برای همه ملی پوشان عزیز کشورمون دعا می کنم که پیروز این میدان باشن. انشاء الله.
-
کمک
شنبه 20 خردادماه سال 1385 09:13
من با blogrolling مشکل دارم. لینک هایی که به فارسی می دم فونتش به هم می ریزه. شما می تونین کمکم کنین؟ ممنونم از همگی.
-
درس خوندن
شنبه 13 خردادماه سال 1385 13:36
واقعاً درس خوندن هم لذتی داره. اونم برای من که مدتیه از درس خوندن به معنای واقعی دور بودم. اوایل که شروع کرده بودم خیلی برام سخت بود، تو مسائل پیش پا افتاده ی ریاضی میموندم یعنی راه حلی براش به ذهنم نمی رسید. این سوالها و مباحث همون هایی بودن که کلی برای کنکور پیش دانشگاهی خونده بودمشون ولی چون مدتی از درس خوندن دور...
-
رانندگی و مرد سالاری!!!
سهشنبه 9 خردادماه سال 1385 10:50
چرا یه عده از مردها فکر می کنن چون مردن باید زور بگن حتی اگه حق با اونا نباشه. فکر می کنن هنوز عهد بوقه که زوربگن؟! و بدتر از اون این زورگویی تو رانندگیه. همین که می بینن طرف یه خانومه با وجود اینکه خودش داره خلاف می یاد بازم طلبکاره. انگاری ارث باباشو خوردیم! امروز از تو خیابون پیچیدم تو یه کوچه که یه طرفه بود و راه...