-
۳۶۰!
شنبه 2 شهریورماه سال 1387 20:55
امروز اولین روز از دوره فجیع کار آموزی رو رفتم. و به اندازه ۱۱ ساعت مگس پروندم! یک ساعت هم یه متن بود که تایپ کردم ولی چون جدول داشت یه کم طول کشید! الان عرض می کنم چرا! اول اینکه دانشگاه علمی کاربردی این قانون مزخرف رو گذاشته که از امسال باید دانشجویان یه محل دولتی برن برای کار اموزی. و بنده که مثلا با پارتی یکی از...
-
گرفتار
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1387 16:46
تا حالا شده تو زندگی احساس خلاْ بکنی؟! این روزها شدیدا گرفتار این حس هستم.
-
دیگه خود دانید!
دوشنبه 28 مردادماه سال 1387 16:00
باز هم، همه جرات و جسارتم رو جمع کردم و اخرین بازمانده از دندون های عقلم رو هم کشیدم و خیال خودمو راحت کنم. پارسال دو تا شو کشیده بودم، امسال هم دو تای دیگه اشو روونه دیار باقی کردم! این دو تا دندونم که امسال کشیدم به مراتب راحتتر از دندون هایی بود که سال پیش کشیدم شاید دلیلش اینه که پارسال تجربه اش رو نداشتم و مسلما...
-
از همه جا
یکشنبه 27 مردادماه سال 1387 18:10
یه جورایی برای خودمون مستمع آزاد شدیم این روزها تو خونه ما هر کی برای خودش طی طریق می کنه، اون قدری که معنی خونواده رو کمتر می شه حس کرد! صبح رفتم باغ رضوان(قبرستان اصفهان) یه سری به عزیزای از دست رفته بزنم. داشتم فکر می کردم کی نوبت من می شه. به قبرها که نگاه می کردم فکر می کردم که روی سنگ قبر من ممکنه چی بنویسن. ولی...
-
در پاسخ خداحافظی یک دوست
جمعه 25 مردادماه سال 1387 15:39
ناشناس عزیز: دلیل رفتنتان را نمی دانم بهتر است بگویم دلیل رفتنهایتان را نمی دانم! ولی ای کاش جای پای خود را پاک نمی کردید چون آن نوشته ها مطمئنا برای خیلی ها دل نشین و دوست داشتنی بود. از نظر من رفتنها همیشه تلخ است! این خطوط را اینجا نوشتم شاید که هنوز خواننده نوشته های این حقیر باشید.
-
همراه شاعر
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1387 22:30
گهی زین به پشت و گهی پشت به زین این مصرع حکایت این روزهای منه. اما خودم در جوابش این بیت رو می خونم: بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید
-
انباشته
چهارشنبه 23 مردادماه سال 1387 22:57
گاهی اوقات نوشتن سخت می شه. یعنی خیلی چیزها و گفته ها تو ذهنته ها ولی نمی تونی به زبون بیاری و حتی نمی تونی رو کاغذ بنویسی. یه همچین موقع هایی لازم ذهن انباشته آدم سبک بشه ولی متاسفانه نمی شه! خیلی وقتها دچار این حالت می شم که عذابم می ده.
-
دانسته ها...
جمعه 18 مردادماه سال 1387 16:01
تو چهار سال اخیر یه سری سختیها کشیدم و همین سختیها خیلی چیزها به من یاد داد. فهمیدم پول همه زندگی نیست، هر چند که خیلی مهمه! فهمیدم آدمها در اثر گذر زمان می تونند تغییر کنند. عقیده، اراده، دوست داشتنها و ایمانشون می تونه اون قدری تغییر کنه که حتی خودشون هم از اون همه تغییر متحیر بشن! فهمیدم کسی رو نمی تونم وادار کنم...
-
استاد
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 11:43
امروز بعد از چهار سال رفتم یکی از اساتید دوره کاردانیم رو دیدم. این استاد این قدر از نظر ظاهر تغییر کرده بود که بدون اغراق در نگاه اول نشناختمش! اگه صداش رو نمی شنیدم تشخیص نمی دادم که خودشه. از قبل باهاش هماهنگ کرده بودم که میرم دانشگاه، بهم گفته بود بیا سر کلاسم. کلاسهاش بازم مثل همیشه شیرین بود. فکر می کنم اینکه یه...
-
چشمهایش!
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 16:50
چشم ها هیچ وقت دروغ نمی گن!
-
عدل
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 15:06
و گاهی اوقات در زندگی دچار شک و تردید می شوم. شک نسبت به خیلی چیزها. مثلا عدالت خدا! ولی مگر می شود خدا عادل نباشد؟! خدا حتما عادل است. و من از افکار خودم شرمنده می شوم.
-
ریاضی مهندسی
یکشنبه 30 تیرماه سال 1387 15:33
ترم سوم ما هم با همه خوبی ها و بدی هاش گذشت. سه چهارمش تموم شد، موند یه چهارم دیگه اش که اونم تا چشم به هم بزنم تموم می شه مثل برق و باد و خاطرات این روزها فقط باقی می مونه. این ترم ریاضی مهندسی داشتیم که این استاد ما بنده خدا خیلی بدخط بود. این قدر بچه ها تیکه بارش می کردن که گاهی اوقات دلم براش می سوخت! نمونه اش این...
-
خسرو شکیبایی
جمعه 28 تیرماه سال 1387 23:19
درگذشت خسرو شکیبایی رو به جامعه هنرمند و هنر دوست ایران تسلیت می گم. یادمه سال ۸۰ که کلاس نیمه خصوصی برای درس ریاضی و فیزیک برای کنکور می رفتم. اسم معلممون آقای دلاوری بود، اولین باری که اونو دیدم یاد خسرو شکیبایی افتادم چون این دو نفر خیلی به هم شبیه بودن و متاسفانه چند روز قبل از کنکور ما معلممون هم فوت شد. از اون...
-
فومن
جمعه 28 تیرماه سال 1387 12:23
این عکس رو فومن دم خونمون گرفتم. فکر می کنم قبلاً گفته بودم که خونمون اول جاده ماسوله اس.
-
غیبت کبری!
دوشنبه 24 تیرماه سال 1387 21:21
بعد از یه مدت طولانی که نبودم باز هم اومدم تا به این درخت و دوست قدیمی سری بزنم! اول از تک تک شما عزیزانی که تو غم من شریک بودین و با کامنت های پست قبلی منو همراهی کردین سپاسگذاری می کنم. از همه تون ممنون. امیدوارم بتونم تو شادیهاتون براتون جبران کنم و هیچ وقت ناراحت و داغدار نبینمتون. تو یک سال و نیم گذشته که من شمال...
-
بازگشت همه به سوی اوست.
پنجشنبه 30 خردادماه سال 1387 13:11
سرنوشت هر کدوم از ما تو زندگی معلوم نیست که به کجا ختم می شه. این که از کجا اومدیم و به کجا می ریم یه چیز مشخصه ولی چگونگی طی این مسیر و کم و کیفش معلوم نیست. یه روزی اومدیم و یه روزی می ریم. همیشه فکر می کنم رفتنها از هر نوعی که باشه خیلی راحتتره. یعنی موندن بدون یه عزیز سخته، خیلی سخت. اون وقتی که بخوای به گوشه...
-
بغض
دوشنبه 27 خردادماه سال 1387 22:54
کاش این روزها یه شونه ای بود که می تونستم سرم رو بذارم روش و بدون دغدغه گریه کنم!
-
خود
جمعه 24 خردادماه سال 1387 14:33
چه جای سرزنش خود آنگاه که می دانی پیشامد های زندگیت همگی حاصل اعمال تواند و چرا از برآورده شدن خاسته هایت دلگیری؟ ریچارد باخ
-
زندگی
سهشنبه 21 خردادماه سال 1387 16:11
گاهی زندگی خیلی سخت می شه آن قدر سخت که نمی دونی برای چی هستی. و گاهی باید خیلی تلاش کرد برای ادامه بقا! این تلاشها خیلی وقتها طاقت فرسا می شه، بعضی وقتها در ظاهر همه چی خوبه و در ارامشه ولی اون درون منه که غوغایی برپاست! لحظه هایی که مطمئنم بعداً حتماً در حسرتشون خواهم بود، چون دیگه هیچ وقت تکرار نمی شه ولی اون نا...
-
...
چهارشنبه 15 خردادماه سال 1387 23:24
از عرش به فرش اومدن خیلی سخته! خدایا من آدم صبوری نیستم، خارج از طاقتم برام قرار نده. پ.ن: خیلی ممنون از ناشناس عزیز به خاطر کامنت مرتبطی که برام گذاشته بودن. من این کامنت رو همین جا هم می ذارم تا بیشتر جلوی دید باشه! لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا...
-
۲۴
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 17:22
ما آدمها هیچ وقت نمی دونیم چوب خط زندگیمون کی پر می شه. یه روز معین تو هر سال هست که یه چوب خط به بقیه چوب خطهای زندگیمون اضافه می کنه. امروز همون روز، برای منه. امروز بیست و چهارمین چوب خط زندگی من رقم می خوره. ۲۴ اردیبهشت سال گذشته رو تا به امروز مرور کردم، دیدم چیزهای جدیدی توش یاد گرفتم و موقعیتهای جدیدی رو تجربه...
-
سیر پیشرفت مدادها!
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 19:27
ببینین من و هم سن های من با چی درس خوندیم، بچه های این دوره زمونه با چی درس می خونن! هوس کردم برم کلاس اول!
-
قحطی زده!
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1387 13:01
تا حالا کسی رو دیده بودین که از قحطی در اومده باشه؟! خوب اگه ندیدین پس الان منو یه ادم از قحطی در اومده تصور کنین! از قحطی اینترنت خوب! الان که اومدم خونه و نشستم پشت سیستم و دارم با ای- دی- اس- ال کار می کنم طوری حول برم داشته که نمی دونم اول چی کار کنم! مُردم از دست این اینترنت ذغالی فومن! میل باکس وا نمی کرد! سایت...
-
بدون شرح
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1387 23:22
-
بهار
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1387 16:21
همیشه کنار اومدن با تغییر شرایط برای من سخت بوده و هست و این یکی از بدترین ویژگی هایی که من دارم. حالا این تغییرات می تونه تغییر محل زندگی یا تغییر زمان یا حتی تغییر فصل باشه. ولی خوشبختانه هیچ وقت با بهار مشکلی نداشتم حتی همیشه برای از راه رسیدنش لحظه شماری هم کردم.بهار برام یاد آور خاطرات خوبه و هوای بهاری خیلی بهم...
-
عکاسی در نوروز
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1387 11:23
این سوژه ها رو در ایام عید شکار کردم! تا حالا چراغ راهنما با ۴ تا چراغ دیده بودین؟! من دفعه اولم بود که می دیدم! نمی دونم این کفشها چطوری به این زیبایی روی سیم های برق قرار گرفتن!
-
جشنواره
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1387 10:49
دوستان اگه دوست دارین تو جشنواره نوروزی وبلاگستان فارسی شرکت کنین. اطلاعات بیشتر رو هم از اینجا بخونین.
-
زیارت
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1387 10:41
سال ۸۳ موقع تحویل تو حرم امام رضا بودم. اون سال بهترین سال زندگی من بود و این قدر خاطرات خوبی ازش برام باقی موند که هر موقع مرورشون می کنم غرق شادی می شم. امسال موقع تحویل مشهد نبودم ولی، قسمت شد هفته دوم برم پیش امام رضا. به خاطر تجربه زیبایی که از اون سال دارم ایمان دارم که از برکت وجود این بزرگ، امسال نیز سال...
-
باور
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1387 22:34
با وجود اینکه ۶ روز از سال جدید می گذره ولی وقتی به آرشیو این بغل نگاه می کنم جا می خورم هضمش یه کم سخته! اومدن سال ۸۷ رو می گم.
-
۸۷
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1387 09:56
آغاز سال یک هزار و سیصد و هشتاد و هفت هجری خورشیدی مبارک. پ.ن: بعد از اینکه عکس رو گرفتم و اپ لود کردم به این نتیجه رسیدم که باید جای سبزه و لاله عوض می شد! این طوری ماهی هم مشخص تر می شد. انشالله این تجربه باشه برای سال آینده! سالی پر از آرامش رو برای همتون آرزومندم.